هوش مصنوعی و اعتراف عکاس

عکاس اعتراف کرد که تصویرِ برنده جایزه، توسط هوش مصنوعی تولید شده است.

جیمی گریرسون – گاردین
ترجمه سهیل ارجمند

یک عکاس پس از اعتراف به اینکه با نام مستعار “میمون گستاخ” در مسابقه عکس شرکت کرده است و تصویر برنده جایزه را با استفاده از هوش مصنوعی ساخته است، از دریافت این جایزه معتبر خودداری کرد.

هنرمند آلمانی بوریس الداگسن در وب‌سایت خود اعلام کرد که جایزه‌ی بخش خلاقانه‌ِ آزاد را که در جوایز عکاسی جهانی سونی برنده شده است را نمی‌پذیرد.

عکس برنده، دو زن از نسل‌های مختلف را به‌صورت سیاه‌وسفید نشان می‌دهد.

الداگسن که عکاسی و هنرهای تجسمی را در آکادمی هنر ماینز، هنر مفهومی و اینترمدیا را در آکادمی هنرهای زیبا در پراگ و هنرهای زیبا را در مدرسه هنر و ارتباطات ساروجینی نایدو در حیدرآباد خوانده است، در بیانیه‌ای در وب‌سایت خود، گفت که او “به‌عنوان یک میمون گستاخ” درخواست داد تا بفهمد آیا مسابقاتی برای ورود تصاویر هوش مصنوعی آماده می‌شود یا خیر. او افزود: «هنوز چنین مسابقه‌ای وجود ندارد»

الداگسن گفت: «ما، در دنیای عکس، به یک بحث آزاد نیاز داریم. بحثی در این مورد که چه چیزی را قرار است عکاسی در نظر بگیریم و چه چیزی را غیر عکاسی.  آیا چتر عکاسی به‌اندازه‌ای بزرگ است که تصاویر هوش مصنوعی را هم پذیرا باشد – یا این یک اشتباه است؟

با امتناع از دریافت جایزه، امیدوارم بتوانم این بحث را تسریع کنم.»

او گفت که این یک “لحظه‌ی تاریخی” بود؛ زیرا برای اولین‌بار یک تصویر مولود هوش مصنوعی برنده یک مسابقه عکاسی معتبر بین‌المللی شده است و افزود: “چند نفر از شما می‌دانستید یا حتی شک کرده بودید که این تصویر توسط هوش مصنوعی تولید شده است؟ گویی یک جای کار به‌ظاهر درست نمی‌آید، این‌طور نیست؟»

«تصاویر هوش مصنوعی و عکاسی نباید در چنین جایزه‌ای با یکدیگر رقابت کنند. آنها موجودات متفاوتی هستند. هوش مصنوعی عکاسی نیست؛ بنابراین من جایزه را نمی‌پذیرم.»

هنرمند آلمانی بوریس الداگسن می گوید که ورود به جوایز عکاسی جهانی سونی، برای برانگیختن بحث طراحی شده است.

الداگسن پیشنهاد داد که جایزه را به جشنواره عکسی که در اودسا اوکراین برگزار می‌شود، اهدا کند.

این شیرین‌کاری در زمانی انجام می‌شود که بحث‌های های شدیدی در مورد استفاده و پیامدهای هوش مصنوعی همراه با برخی هشدارهای آخرالزمانی مبنی بر اینکه این فناوری در آستانه آسیب غیرقابل‌برگشت به تجربه‌ی بشر است، سر گرفته.

پیشرفت‌های اخیر در استفاده از هوش مصنوعی در چت‌بات‌ها، ماشین‌های بدون راننده، نرم‌افزارهای آهنگ‌نویسی و توسعه داروسازی این بحث‌ها را برانگیخته است. ساندار پیچای، مدیر اجرایی گوگل، گفت که نگرانی‌ها در مورد هوش مصنوعی او را در شب‌بیدار نگه داشته است و هشدار داد که اگر این فناوری نادرست به کار گرفته شود، می‌تواند “بسیار مضر” باشد.

یکی از سخنگویان سازمان جهانی عکاسی گفت که الداگسن قبل از اینکه به‌عنوان برنده اعلام شود، “خلق مشترک” تصویر را با استفاده از هوش مصنوعی برای آنها تأیید کرده است. در مکاتبات ما، او توضیح داد که چگونه پس از دو دهه عکاسی، تمرکز هنری من بیشتر به کاوش در فرصت‌های خلاقانه مولدهای هوش مصنوعی معطوف شده است و تأکید بیشتر بر این تصویر به‌شدت بر «غنای دانش عکاسی» او متکی است. طبق قوانین مسابقه، عکاسان ضمانت ورود خود را ارائه می‌دهند.

بخش خلاقیت آزاد از رویکردهای تجربی مختلف برای ساخت تصویر از سیانوتایپ‌ها و رایوگراف‌ها گرفته تا روش‌های دیجیتالی پیشرفته استقبال می‌کند. به‌این‌ترتیب، پس از مکاتبات ما با بوریس و ضمانت‌هایی که او ارائه کرد، احساس کردیم که ورود او معیارهای این بخش را برآورده می‌کند و از مشارکت او حمایت می‌کنیم.

علاوه بر این، ما مشتاقانه منتظر درگیرشدن در یک بحث عمیق‌تر در مورد این موضوع بودیم و از آرزوی بوریس برای گفتگو با تهیه سؤالاتی برای پرسش‌وپاسخ اختصاصی با او برای وب‌سایت خود استقبال کردیم.

ازآنجایی‌که او اکنون تصمیم گرفته است جایزه خود را رد کند، ما فعالیت‌های خود را با او به حالت تعلیق درآوریم و مطابق با خواسته‌هایش، او را از رقابت حذف کردیم.  با توجه به اقدامات و اظهارات بعدی او و تلاش‌های عمدی‌اش برای گمراه‌کردن ما و در نتیجه باطل کردن ضمانت‌هایی که ارائه کرده بود، دیگر احساس نمی‌کنیم که قادر به انجام یک گفتگوی معنادار و سازنده با او باشیم.

ما اهمیت این موضوع و تأثیر آن بر تصویرسازی امروز را درک می‌کنیم. ما مشتاقانه منتظر بررسی بیشتر این موضوع از طریق کانال‌ها و برنامه‌های مختلف خود هستیم و از گفتگو پیرامون آن استقبال می‌کنیم درحالی‌که عناصر شیوه‌های هوش مصنوعی در زمینه‌های هنری تصویرسازی مرتبط هستند، جوایز همیشه بستری برای حمایت از برتری و مهارت عکاسان و هنرمندانی هستند که در این رسانه کار می‌کنند.

هوس مصنوعی

عکاسی و طراحی جلد(کاور) سی دی خوانندگان

عکاسی و طراحی روی جلد سی دی

یکی از خدمات ما به هنرمندان موزیسین انجام طراحی و اجرای آرت‌ورک برای جلد سی دی یا دی وی دی و همچنین پوستر آنها است. مسلما یکی از دریچه های ارتباطی شنونده و خواننده کاور سی دی اوست. تصویر روی جلد سی دی یا پوستری که در فضای مجازی قرار می ‌گیرد نشانه شخصیت و هویت اثر و خالق آن است. ما با توجه به محتوای اثر با به کار‌گیری به جای نماد‌ها و نشانه‌ها سعی در بازنمایی روح و هویت اثر خواهیم کرد. نمونه‌ایی که مشاهده می‌کنید کاوری است که برای یکی از هنرمندان موزیسین‌ توسط سهیل ارجمند عکاسی و طراحی شده است.

عکاسی و طراحی روی جلد سی دی

“اپیدمی چشم الکترونیکی”

امبرتو اکو


امبرتو اکو (1)

ترجمه سهیل ارجمند

شاید این مقاله مانندِ من، برای شما نیز جالب باشد:

مدتی پیش، من در «آکادمی اسپانیا» در شهر رم سخنرانی می‌کردم – یا بهتر بگویم سعی می‌کردم سخنرانی کنم. نور چراغی که در چشم‌هایم می‌تابید، خواندن یادداشت‌هایم را برایم دشوار و حواسم را پرت می‌کرد – آن نور، نور دوربین فیلم‌برداریِ تلفنِ همراهی بود متعلق به خانمی در میان حضار. من بسیار دلخورانه به آن واکنش نشان دادم (همان‌طور که من معمولاً در مواجهه با عکاسان بی‌ملاحظه این کار را می‌کنم) با توجه به اصل رعایت تقسیم‌کار مناسب، هنگامی که من کارم را آغاز می‌کنم آنها باید کار خود را متوقف کنند. زن دوربین خود را خاموش کرد، اما با حالتی مظلومانه، گویی که مورد خشم و غضبی سهمگین قرار گرفته بود.

همین تابستان در «سان لئو»[2]، هنگامی که این شهر ایتالیایی عملِ مبتکرانه‌ای را، برای نکوداشتِ ثبتِ مناظرِ منطقهِ «مونتفلترو»[3] در نقاشی‌های اولیه دوران رنسانس «پیرو‌دلا‌فرانچسکا»[4]، آغاز می‌کرد، سه نفر با فلش‌های عکاسی‌شان مرا کور می‌کردند و من برای یادآوری رعایت رفتار صحیح به آنها، مجبور به ایجاد وقفه در میان سخنرانی‌ام شدم. لازم به ذکر است که در هر دو رویداد، افرادی که برنامه من را ضبط می‌کردند متعلق به گروه‌های حرفه‌ای عکاسی و تصویربرداری نبودند و برای پوشش آن رویداد اعزام نشده بودند. آنها احتمالاً افرادی تحصیل‌کرده بودند که با ارادهٔ خود برای شرکت در سخنرانی‌هایی که نیاز به شنیدنش داشتند، آمده بودند. با این وجود، آنها همه علائم “سندرم چشم الکترونیکی” را نشان دادند: به نظر می‌رسید آنها عملاً هیچ علاقه‌ای به آنچه گفته می‌شد نداشتند. ظاهراً تنها چیزی که آنها می‌خواستند این بود که این رویداد را ضبط کنند و شاید آن را در YouTube ارسال کنند. آنها در آن لحظه توجه و تمرکز خود را ازدست‌داده بودند و به‌جای تماشا با چشم خود، ضبط تصویر با تلفن‌های همراه خود را ترجیح می‌دادند.

به نظر می‌رسد این تمایل به حضور با چشم مکانیکی به‌جای مغز انسانی، به لحاظ روانی گروه قابل‌توجهی از مردم را تحت تأثیر قرار داده است. شرکت‌کنندگان در حال عکس‌برداری و فیلم‌برداری در رم و سان لئو احتمالاً پس از گرفتن چند تصویر از آن رویداد، محل را ترک کردند، اما بدون هیچ درک دقیقی از آنچه که مشاهده کرده بودند. (چنین رفتاری، شاید هنگام دیدن یک استریپر موجه باشد – اما برای یک سخنرانی آکادمیک هرگز.) و اگر، آن‌طور که من تصور می‌کنم، این افراد در طول زندگی خود از هر چیزی که می‌بینند عکاسی کنند، همواره آنچه که دیروز ثبت کرده‌اند را امروز فراموش خواهند کرد.

چندین بار در مورد چگونگی توقف عکس‌گرفتنم در سال 1960، پس از گشت‌وگذار در کلیساهای جامع فرانسه، زمانی که مانند یک دیوانه از آنها عکس می‌گرفتم، صحبت کرده‌ام: پس از بازگشت از سفر به خانه، خود را در میان یک سری عکس‌های بسیار متوسط دیدم – درحالی‌که هیچ خاطره واقعی از آنچه دیده بودم، در ذهن خود نداشتم. دوربین را دور انداختم و در سفرهای بعدی، فقط آنچه را که در ذهنم دیده بودم ثبت کردم و برای یادآوری در آینده کارت‌پستال‌هایی عالی خریدم، بیشتر برای دیگران تا برای خودم.

یک‌بار، زمانی که 11 ساله بودم، در یک بزرگراه اصلی با غوغایی غیرمعمول روبرو شدم. از راه دور، شاهد حادثه‌ای بودم که تازه اتفاق افتاده بود: یک کامیون به یک گاری برخورد کرده بود. این گاری توسط کشاورزی رانده می‌شده و همسرش هم در کنار او بوده است. زن به زمین افتاده بود. سرش ترک خورده بود و در حوضچه‌ای از خون و مغز متلاشی‌اش نقش زمین شده بود. (هنوز با وحشت به یاد می‌آورم که در آن لحظه، این‌گونه به نظرم رسید که یک کیک خامه‌ایِ توت‌فرنگی روی زمین پاشیده شده است.) شوهر، جسد زنش را محکم در آغوش گرفته بود و با ناامیدی ناله می‌کرد. من خیلی نزدیک نشدم، زیرا شدیدا وحشتزده بودم: اولین باری بود که شاهد مغزی پاشیده بر روی زمین بودم (و خوشبختانه آخرین بار هم بود) ، اما این اولین باری بود که وجود مرگ، اندوه و ناامیدی را حس می‌کردم.

اگر آن زمان، من هم یک تلفن همراه مجهز به دوربین فیلم‌برداری داشتم، مانند همه‌ی بچه‌های امروزی، چه اتفاقی می‌افتاد؟ شاید من هم صحنه را با آن ضبط می‌کردم، تا به دوستانم نشان دهم که آنجا بوده‌ام. شاید من آن گنج بصری خود را در یوتیوب قرار می‌دادم تا سایر طرف‌داران [5]schadenfreude را خوشحال کنم. بعد از آن، چه کسی می‌داند؟ شاید اگر به ثبت چنین بدبختی‌هایی ادامه می‌دادم، ممکن بود نسبت به رنج دیگران بی‌تفاوت می‌شدم.

در عوض، من همه چیز را در حافظه خود حفظ کردم. هفتاد سال بعد، تصویر ذهنی آن زن، همچنان مرا درگیر خود می‌کند و در واقع، به من آموخته است که به‌جای بی‌تفاوت ماندن در مقابل رنج دیگران، با آنها همدلی کنم. من نمی‌دانم آیا جوانان امروزی نیز از همان فرصت‌هایی برخوردار خواهند بود که من برای رسیدن به بلوغ تا بزرگسالی داشته ام – درمورد آن بزرگسالانی که چشم‌های خود را به موبایل‌های خود دوخته‌اند و دیگر برای همیشه گم شده‌اند بهتر است چیزی نگوییم.

1 Umberto Eco
2 San Leo
3 Montefeltro
4 Piero della Francesca
5  کلمه‌ای آلمانی به معنای: خوشحالی از بدحالی دیگران

 

 

 

عکاسی از پشت صحنه فیلم و تئاتر

عکاسی از پشت صحنه فیلم

از خدمات ما به فیلم‌سازان عزیز و هنرمندان فعال در عرصه تئاتر، عکاسی و تصویربرداری از صحنه و پشت صحنه تئاتر یا فیلم‌ آنها است. با توجه به اینکه ما خود فیلم‌ساز هستیم و با روند و محدودیت های فیلم‌سازی آشنایی کامل داریم و بارها از پشت صحنه فیلم ها عکاسی نموده‌ایم، بر این موضوع واقفیم که چگونه از صحنه و پشت صحنه فیلم و تئاتر عکاسی کنیم که هیچ مزاحمتی برای عوامل صحنه و پشت صحنه ایجاد نشود. از صدای شاتر گرفته تا قرار گرفتن در کادر تصویربردار یا بیننده تئاتر تا عدم ایجاد اختلال در حس بازیگر و دیگر عوامل فیلم.

برای دیدن نمونه کارها از عکاسی و تصویربرداری پشت صحنه فیلم‌ها با ما تماس بگیرید.

نقد عکس “آنا آخماتوا” جوئل پیتر‌ ویتکین

عکسی از جوئل پیتر ویتکین

عنوان: آنا اخماتووا ،1988، عکاس: جوئل پیتر ویتکین

عکس: چاپ نقره‌ای ژلاتین رنگی
اندازه: (76.2 X 101.6 سانتی‌متر)

در این عصر پرخاشگر و پُر از خشونت، تصمیم می‌گیرم به جای روشنایی‌ها، به تاریکی‌ها بپردازم و در آن‌ها غوطه‌ور شوم”.

                                                                                   ویتکین

(نقدِ روانکاوانه‌یِ عکس)

سهیل ارجمند

تصاویر جوئل پیتر ویتکین از وضعیت انسان به شکلی غیرقابل‌انکار قدرتمند است. حتی اگر کارهای او در ظاهر شوک‌آور باشد، صرفاً تحریک‌کننده نیست. وی با پیگیری علاقه خود به معنویت و تأثیر آن بر دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم، از طریق تصویرگری به مشکلات و مسائل مختلف پیچیده سیاسی و اجتماعی می‌پردازد و می‌خواهد تصورات قبلی ما درباره زیبایی ظاهری و جنسیت را از بین ببرد. با استفاده از سوژه‌های کنار گذاشته شده توسط جامعه و یافتن زیبایی در گروتسک، در مقابله با احساس عادی و نجابت ما قرار می‌گیرد و دارای بیشترین درک را از تفاوت و تحمل انسانی است.

مرگ و مسائل مربوط به مرگ‌ومیر در کار ویتکین نقش اساسی دارند. وی علاوه بر اینکه عکاس است، طراح و مجسمه‌ساز اجساد و اعضای بدن از هم پاره شده نیز می‌باشد که آنها را با دقت صحنه‌سازی و ترکیب‌بندی می‌کند. او اغلب برای تولید عکس‌هایش به مکزیک سفر می‌کند زیرا انجام این کار در آمریکا غیرقانونی است. یکی از چاپ‌های بدنام او «هنر مردن» [1] است که زنی برهنه را نشان می‌دهد که میان سرهای بریده و پوسیده احاطه شده است. ویتکین قبلاً توضیح داده است که سرها را از بیمارستان مجاور قرض گرفته و ازآنجایی‌که سرها تقریباً ده‌ساله بوده‌اند و به علت بوی تعفن شدیدشان که برای ویتکین غیرقابل‌تحمل بوده، تنها چند فریم عکاسی می‌کند. عکس‌های او با داشتن مفهوم Memento Mori [2] ، مرگ‌ومیر ما را برهنه و ما را مجبور به چالش با قدرت خود می‌کند. در مقایسه با سایر عکاسان، رویکرد ویتکین به عکاسی را می‌توان بسیار عجیب‌وغریب دانست. بااین‌حال، این با ماهیت مضامین او همراه است. این به این دلیل است که او یک علاقه‌مند فرصت‌طلب برای کشف زیبایی‌های بی‌اساس است.

تصویری که جوئل پیتر ویتکین این عکاس معاصر آمریکاییِ معروف به “عکاسِ‌مرگ” با عنوان “آنا آخماتوا” خلق کرده است، مانند دیگر کارهای او از چینش شاعرانه عناصری در کنار هم در جهت ایجاد تصویری به سبک “طبیعت بی‌جان” است. عناصری چون دست بریده‌ای که بر ساعتی قرار گرفته، گل‌های بابونه، خوشه انگور و مجسمه بی سر ونوس!

 شاید با مطالعه بیوگرافی عکاس به طور خلاصه به این کلیدواژه‌ها برسیم: شاهد سر بریده در کودکی، شاهد کشتار در ویتنام، درک عمیق کشتار هولوکاست توسط پدر، دوقلو بودن، و … (جالب این است که برادر دوقلوی او هم تم اصلی نقاشی‌هایش مرگ، شکنجه، ترور و ایدز است).  

واکنش انسان در مواجهه با مرگ نمودهای مختلفی دارد. برخی از مرگ اجتناب می­‌کنند و آن را به یاد نمی‌­آورند. نمود دیگر، رفتن در دل مرگ و روبه‌­رو شدن با آن است، تا از این طریق بر آن مسلط شوند. افرادی که شاهد مرگی دل­خراش بوده­‌اند یا خودشان را در معرض مرگی قریب­‌الوقوع دیده‌­اند، ممکن است دچار اختلالی روانی به نام اختلال پس از استرس آسیب­‌زا (post-traumatic stress disorder) شوند. یکی از علائم اصلی که در این بیماران دیده می­‌شود، تکرار همان تجربهٔ دردناک در خواب یا بیداری­شان است. به­‌خصوص در کودکانی که دچار این اختلال می­‌شوند دیده شده که آن تجربهٔ دردناک را در بازی‌هایشان تکرار کنند. دلیل تکرار آن تجربهٔ دردناک توسط خود فرد، القا نوعی احساس تسلط است. بدان معنا که: دفعهٔ اول به شکلی منفعلانه اسیر آن رویداد بوده است، اما این بار خود به شکلی فعالانه آن را بازآفرینی می‌­کند و از نقش قربانی خارج شده و نقش عامل را برمی‌گزیند، همچنین این تکرارها به فرد امکان می‌­دهد تا تجربهٔ رویارویی با آن‌همه استرس را خرد کرده و آرام آرام با آن کنار بیاید.


1.  Ars Moriendi, 2007

2.  شیئی مانند جمجمه، که برای یادآوری اجتناب‌ناپذیرِ مرگ نگهداری می‌شود.

 

 

دوره عکاسی پایه

کلاس عکاسی

علاقه‌مندان می‌توانند با مطالعه دقیق اطلاعات دوره و انتخاب کلاس عمومی یا خصوصی و پرداخت شهریه ثبت نام کنند. در صورت نیاز به مشاوره و کسب اطلاعات بیشترمی‌توانید توسط واتساپ یا تلفن تماس برقرار کنید.

در این دوره مباحث زیر مطرح می شود:

  • مختصری از تاریخچه عکاسی
  • شناخت انواع قطع دوربین‌ها
  • بررسی سنسور‌ها در دوربین‌های دیجیتال
  • مکانیزم‌ها وابزار کنترل نور (حساسیت، سرعت شا‌تر و دیافراگم)
  • عوامل مؤثر در عمق میدان
  • چگونگی انتخاب حالت‌های مختلف عکاسی و حالت‌های فوکوس اتوماتیک
  • بررسی لنز‌ها و فاصله کانونی و تأثیرات بصری آن بر روی پرسپکتیو، زاویه دید و عمق میدان
  • فاصله فوق کانونی
  • شناخت حالت‌های مختلف نور سنجی در دوربین‌ها
  • روش صحیح نور سنجی
  • کاربرد‌های براکتینگ در عکاسی دیجیتال
  • شناخت منابع نوری- نورهای متداوم و نورهای لحظه‌ای (فلاش)
  • نوردهی چندگانه
  • بررسی دمای رنگ و شیوه‌های کنترل آن هنگام عکاسی  white balance
  • اصلاح دمای رنگ به وسیله کارت خاکستری
  • بررسی آثار، مکاتب و سبک های عکاسی
  • شناخت عناصر بصری (قطع، نقطه، خط، سطح و تضادها)
  • کادر بندی و ترکیب عناصر تصویر
  • تکنیک های کاربردی در عکاسی (عکاسی در شب – پنینگ – قفل نورسنجی و قفل فوکوس – زوم این و زوم اوت – نقاشی با نور – موشن و فریز )
  • شناخت انواع فیلتر‌ها
  • آموزش منوی دوربین
  • بررسی آثار هنرجویان …
کلیه کلاس‌ها به صورت حضوری و یا آنلاین از راه دور برگزار می‌گردد.

باز‌تعریف عکاسی با نگاهی به آثار آندریاس گورسکی

آندریاس گورسکی

بازتعریف عکاسی


 آندریاس گورسکی (Andreas Gursky) از عکاسان معروف و معاصر است که آثارش به بالاترین قیمت در جهان به فروش می‌رسد. در این ویدیو که توسط سهیل ارجمند ترجمه و زیرنویس شده است، رالف روگوف (Ralph Rugoff) منتقد معروف و مدیر مدیر گالری هایوارد لندن، نگاهی به آثار او دارد و عکس های گورسکی را نقد می کند. 

طی چهار دهه گذشته، آندریاس گورسکی یکی از مهمترین هنرمندان و عکاسان جهان بوده است. او همواره در مورد مرزها و محدوده عکاسی، نحوه گسترش چیزی که یک عکس می تواند باشد و پرسشگری در مورد نحوه نگاه افراد به عکس‌ها، سوالاتی را مطرح می‌کند . این نمایشگاه نگاهی به کل زندگی حرفه ای او است. گورسکی احتمالاً بیشتر به عنوان یک وقایع نگار جسور اقتصاد جهانی شناخته می شود و مناظر حماسی را مستند نموده که سرمایه داری جهانی تولید کرده است. خب، وی کار خود را با عکاسی از چیزهای نزدیک به خانه شروع کرد. او در دوسلدورف آلمان زندگی می کند و به نحوه رفتار افراد به صورت گروهی، و رفتار ما به عنوان یک جمع، و ساختارهای جمعی علاقه داشت که رفتار ما را شکل می‌دهند. و بدین ترتیب، شروع به گرفتن عکس‌هایی مانند “سالرنو” کرد که این شهر بندری ایتالیا را به شما نشان می‌دهد و مانند تصویری از یک اکوسیستم اجتماعی کامل است .

آندریاس گفته است که به عکاسی به عنوان راهی در جهت تلاش برای درک چگونگی قرار گرفتن جهان در کنار هم علاقه دارد و او در یک عکس، یک جهان کامل را به شما نشان می‌دهد تا بتوانید نحوه کارکرد آن سیستم را درک کنید.

عکاسی دارای این مرجع دنیای واقعی است اما می تواند با یک مرجع خیالی نیز ترکیب شود و فکر می‌کنم در عکس های آندریاس، او از این مزیت بهره می‌برد که عکاسی می تواند به طور همزمان هر دو چیز را به شما ارائه دهد .

شاید مشهورترین عکس آندریاس، با نام “راین دو”، نه چندان دور از دوسلدورف باشد که او عکس را به صورت دیجیتالی ویرایش کرده، بنابراین چند ساختمان را که در واقع در آن طرف رودخانه هستند حذف کرده است. من فکر می کنم این در واقع تصویری از تمایل ما برای کنترل طبیعت است تا تصویری از یک رودخانه واقعی.

می‌دانید آندریاس چیزی گفته است که من واقعا از آن خوشم می آید و آن این است که عکس ها باهوش‌تر از ما هستند. چیزهایی که در یک عکس اتفاق می‌افتند، واقعا بیش از چیزی است که ما می‌توانیم درک کنیم. جایی در آنجا، کاتالوگ گورسکی قرار دارد. اگر از برخی از عکس‌های او، مانند این عکس از یک مزرعه گل‌لاله در هلند، خیلی دور بایستید، به نظر می‌رسد یک نقاشی راه‌راه انتزاعی است. فقط وقتی جلو می روید و از نزدیک نگاه می‌کنید متوجه می‌شوید که چیست و یک پیکر بسیار کوچک انسان را، درست در آنجا، در میان این ردیف لاله‌ها، می بینید که رنگ‌آمیزی آنها کاملاً مصنوعی به نظر می‌رسد. فقط وقتی وارد گالری می‌شوید این تجربه باورنکردنی را بدست می‌آورید که باید دور از عکس‌ها بایستید تا شکل کلی را ببینید و سپس جلو بروید تا از نزدیک به جزئیات نگاه کنید و آنها را بررسی کنید، زیرا آنها به قدری بزرگ هستند که نمی‌توانید فقط با یک نگاه به همه چیز آن پی ببرید. هنگام نصب آثار نمایشگاه، من به طور تصادفی دائما از کلمه “نقاشی” استفاده می‌کردم، زیرا این آثار دارای پیچیدگی فرمی زیادی هستند و در اندازه نقاشی‌ها ارائه شده‌اند، بنابراین به نظر می‌رسد چیزی بین عکاسی و نقاشی هستند. او در حال تماشای هر نوع عکسی است که شما نیز می‌توانید ثبت کنید، او با تمام آن سنت‌های متفاوت بازی می‌کند تا چیزی کاملاً بی همتا بسازد .